هنگامی که درباره ی این کره ی خاکی و مردم آن فکر میکنم ..
به این نتیجه میرسم که خداوند آن را یا به حال خود رها ساخته و یا اداره ی آن را به یک موجود شروری واگذارده است ...
من هرگز شهری را ندیده ام که در آرزوی ویران سازی شهر همسایه ی خود نباشد ..
هرگز خانواده ای را ندیده ام که در آرزوی ریشه کن کردن خانواده ای دیگر نباشد ..
در هر جایی از این جهان ..
ضعیف از قوی متنفر است و در همان حال تنفر ..
جلوی او به خاک می افتد و زمین را می بوسد ..
اقویا نیز ضعیفان را گله ی گوسفندی تلقی می کنند که باید به خاطر گوشت و پشمشان فروخته شوند ..
یک میلیون افراد نظامی قاتل از یک گوشه دنیا به گوشه ی دیگر آن هجوم می آورند ..
و با نظم ویژه نظامیان ..
آدم میکشند ..
غارت میکنند ..
و از این راه نان خود را به دست می آورند ..
زیرا شغل شریف دیگری برای آنان وجود ندارد ..
شهرهایی که به نظر میرسد از صلح و آرامشی برخوردارند ..
و هر جا که هنرها آغاز به شکوفایی میکند ..
به زودی حسادتها به سوی آنها به حرکت در می آید ..
دلهره های مردمی که مورد حمله نیستند ..
از ترس حمله ..
معمولآ خیلی بیشتر از ستمکشی شهرهای محاصره شده است ..
عذاب و زجرهای پنهان بشر امروزه ..
حتی از بدبختیهای اجتماعی آشکار دردناکتر است ...
کاندید- ولتر - برگردان دکتر محمد عالیخانی
یکشنبه 94 بهمن 18 , ساعت 1:37 صبح
نوشته شده توسط خزعل | نظرات دیگران [ نظر]