سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سه شنبه 96 فروردین 1 , ساعت 2:29 عصر

#داستان_کوتاه
#داستانک
#ماشین_عاریه_ایی
#سید_حمید_موسوی_فرد

همین که در عکس ماشینهای پشت سرم را می بیند،
مثل اسپند روی آتش از جا می پرد.
آب دهانش را که با پشت دست پاک میکند
با هیجان می گوید : واو ... چقد ماشین !
به موهای آشفته و چشمهای بیرون زده از حدقه اش خیره می شوم و بی تفاوت می گویم : مال من که نیستند .
می گوید : پس چی ؟
_ اگر هر ماشین را به چهار قسمت تقسیم کنیم می شود،
گمرک
راهنمایی و رانندگی
منطقه آزاد
و بخشی که مردم با خون دل صاحبش می شوند.
می پرسد : کدوم بخش ؟
_ همین که پشت فرمان می نشینند و جلو فک و فامیل پز می دهند !!!
#سید_حمید_موسوی_فرد
#ایران_خرمشهر
30/اسفند/1395
20/مارس/2017

داستان کوتاه: ماشین عاریه ایی



لیست کل یادداشت های این وبلاگ