پنج شنبه 94 خرداد 14 , ساعت 5:10 عصر
این اشکها
برای سقوط ...
فقط
شانه های تو را کم داشت
و تو مثل همیشه !
هم شانه دیگری شده ای
دستهایت
اشکهای چه کسی را
اغوش شده
که این چنین در یادت مرده ام
بیچاره من ...
که درچون تویی گم شدم
دیگر شعر هایم هم مرا نمی شناسند
بعد تو
فانوس به دست
در تاریکی ها خودم را خواهم جست
ترسم از ان است
که پایان راه به تو رسیده باشم
و تو به دیگری........
نوشته شده توسط خزعل | نظرات دیگران [ نظر]